گاه شمار زندگی( چهارده ماهگی)
١٣/١٢/٩١ چهارده ماهگی
هنگام غذاخوردن :
بد غذاییت هنوز ادامه داره. توهمچنان بی اشتها هستی.به زور پنگول غذا بهت میدم.
کارهایی که انجام میدادی :
91/11/21 بالاخره بعد از کلی کار کردن والتماس کردن تو دس دسی رو یاد گرفتی البته از حق
نگذریم پنگول تو این مورد خیلی به تو کمک کرد آخه داشت آهنگ می خوند که تو جو زده شدی و
سینه زدی منم دستت رو گرفتم و دس دسی یادت دادم و گفتم باید اینجوری دست بزنی تو هم
خوشحال شدی و دیگه خودت دست زدی.
تازگی ها یاد گرفتی در یخچال رو باز کنی آخه قربون زور بازوت برم در یخچال به اون محکمی
چطوری این کارو می کنی توش موندم.دیگه نمی دونم باید از دستت چی کار کنم فقط در یخچال
مونده بود که اونم یاد گرفتی هر چی درو پیکر تو خونمون داریم از دست تو چسب بهش زدیم این
یکی ودیگه نمی دونم با چی باید ببندم تا نتونی بازش کنی!!! کابینت ها رو که دیگه نگو هر چی
شوینده هست میری در میاری و میریزی زمین.از ترس تو اونم با طناب بستیم.
عاشق قان قان سواری هستی میری سوار کامیونت میشی و خودتو تکون میدی یعنی که بیایید منو
راه ببرید.الهی فدات بشم من.
١/١٢/٩١ بالاخره بعد از کلی تلاش بی وقفه تونستی از روی زمین خودت به تنهایی بلند شی وراه
بری. بعد از راه رفتنت کلی ذوق می کنی و به ما نگاه نگاه می کنی تا دست بزنیم برات.
تا امروز هم ١٥/١٢/٩١ خیلی پیشرفت کردی و بدون کمک و با تلاش خودت می ایستی وبه اندازه
٣ یا٤ متر می تونی راه بری دیگه نمی تونم از پست بر بیام و کنترلت کنم مدام در حال راه رفتن
هستی و دوست داری بدویی .امان از دست تو امان.
امروز ١٥/١٢/٩١ خیلی شنگول بودی نمیدونم من کی بهت اکس دادم که اینجوری تو اتاق بالا و
پایین می پریدی و یه ریز دور و بر من و بابایی می چرخیدی پای من و میگرفتی و دورم
میچرخیدی یا اینکه پشتم قایم میشدی و سریع خودتو نشون می دادی و غش غش می خندیدی.
فدای خنده هات بشم من ، الهی که همیشه لبت خندون باشه.
خداروشکر این روزا خیلی از جیغات کم شده نمیدونم چطور شده شایدم یادت رفته و دوباره
یادت بیاد اما هر چی که هست امیدوارم دیگه یادت نیاد. چون تازه اعصابمون راحت شده.
اما هنوز از دندون خبری نیست پس کی در میاد تو راحت شی گلم آخه من کم تحملم.
این روزا که در حال خونه تکونی هستیم دوست داری کمک کنی و خودتو با ما شریک میکنی
هر چی گیرت میاد از رو زمین میاری میدی به من و میگی ای یعنی اینوبگیرقربونت برم من
که میفهمی ما داریم چی کار می کنیم.
کلماتی که ادا کردی :
هر چی میگم سعی میکنی آهنگ کلمه ای که شنیدی رو دربیاری.قربون طوطیم برم من.
چند روز پیش داشتی دست به سطل زباله می زدی که یهو قبل از داد زدن من داد زدی وگفتی
د ددن منم که متعجب مونده بودم تازه فهمیدم که گفتی دست نزن چون می دونستی می خوام داد
بزنم و اینو بگم خودت جلو تر گفتی.الهی فدات شم که داری حرف زدن رو یاد میگیری.
تازگیا وقتی صدات می کنم یا بهت می گم بگو بله می گی بع یعنی بعله .
جاهایی که رفتی :
تو این ماه ١٧/١٢/٩١ با هم رفتیم تولد طاها جون بهت خیلی خوش گذشت و با بچه ها بازی
میکردی و دنبالشون میکردی.یه کمی هم شیطونی میکردی و همش میخواستی طاها جون
رو بزنی.ووووویییییییی
91/12/30 با هم به جشن دندونی سارا و ثنا رفتیم. تم تولدشون رو هم مامانی طراحی کرد.