تولد خوشگلای عمه (سارا و ثنا)
از یک هفته قبل تصمیم گرفتیم تم تولد دوقلوها رو من طراحی کنم و بنا شد
تم تولد توت فرنگی باشه.برای همینم چون زیاد وقت نداشتیم باید زودتر دست به کار میشدم.
طی سه روز کار و فعالیت شبانه روزی که تقریبا یک شبش تا صبح ساعت 9 بیدار بودم.
روز بعد تا 8 صبح و روز بعدش تا 5 صبح ، بالاخره طراحیش تموم شد.
آخه دوقلوها برای عمه خیلی عزیز هستن و من با جون دل براشون کار میکنم.ایشالا
عروسیشون.دوست داشتم یه تم خوب از آب دربیاد.برای همینم مهم نبود تا کی بیدار باشم.
از طرفی از دست وروجک شیطونم نمیتونستم روزها کارکنم ومجبور بودم شب
زنده داری کنم.خلاصه طراحی و چاپ تموم شد و بعدش چهارشنبه رفتیم خونه دایی حمید
تا به زندایی جون کمک کنیم تا اتاقش رو تزیین کنه آخه فرداش تولد دوقلوها بود.ما دوقلوها
رو به همراه پسملی و مامان بزرگ ساراو ثنا (مامان زندایی) فرستادیم خونه مامان بزرگ
(مامان مامانی) تا راحت تر بتونیم کار کنیم و بیشتر تمرکز کنیم آخه دیگه وقتی نداشتیم.
برای همینم دست به کار شدیم.واتاق رو تزیین کردیم و زندایی ژله و سالاد ماکارانی و بقیه
خوراکی های خوشمزه رو درست کرد.دستش درد نکنه واقعا خوشمزه بود.ای ول
شب که بابایی اومد تلمبه رو دادیم دستش و حدود 60 یا 70 تا بادکنک رو باد کرد.ای ول بابایی
رکورد زدی.ههههههه دایی حمید هم نخ پیچ میکرد و به دیوار وصلشون میکرد.ای ول دایی.
آخر سر هم منو زندایی شما رو که خوابوندیم دوباره دست به کار شدیم و تا صبح ساعت 6
یه سره حرف میزدیم وکارمیکردیم.ای ول به خودمون هههههههه بنده خدا مامان زندایی این وسط
مونده بود دست ثنای شیطون که نمیخوابید و فقط شیطونی میکرد.آخر سرم با مصیبت خوابید.
ای ول ثنا .بعدشم که کارهامون تموم شد رفتیم خونه تا مثل بقیه مهمونا بیاییم تولد سارا و ثنا.
تولدتون مبارک خوشگلای عمه ایشالا تولد 120 سالگیتون بیام تم تولد درست کنم خواستم بگم
من تا اون موقع زنده می مانم.ههههههههههههه
اون روز زندایی سنگ تموم گذاشت دستش درد نکنه همه چی عالی بود و خوشمزه.
خوشگلای عمه (سارا و ثنا)
اینم حنانه خوشگل خاله