بازم ددر
روزهای تعطیلمون
92/3/23 پنجشنبه به همراه بابابزرگ رفتیم پارک چیتگر واین دفعه یه جایی نشسته بودیم
که کنارمون یه جوی کوچیک جاری بود و تو پاهات رو میذاشتی تو آب و چون عاشق آب
بازی بودی به روی خودت نمی آوردی که یخ کردی خودم که دستم رو تو آب کردم تازه
فهمیدم چقدر یخ بوده.پاهات قرمز شده بود و منم سریع آوردمت بیرون اما دست بردار
نبودی و همش میرفتی سمت آب.اما حیف تنبلیم اومدعکسش روبندازم.بعدا وقتی گذاشتمت
توآب که عکست روبگیرم خیلی سردت شده بودودیگه نمیخواستی آب بازی کنی وازسرما
جیغ میزدی ودیگه برای عکس گرفتن دیرشده بود تجربه شد که همون اول بایدعکست رو
بگیرم.
92/3/31 جمعه تولدروژان جون دخترهمکار بابایی بود.من عاشق روژانم برای همینم چند
تا ازعکسای نازش رو گذاشتم تا ببینی.سه تایی رفتیم اما توزیادخوشت نیومد وهمش اذیت
میکردی منم مجبور شدم بدمت به بابایی تا ببره بیرون بگردونه آخه جلوی خونشون پارک
بود و توهم که عاشق پارکی.اینطوری منم راحت تر بودم خب. البته دوست داشتم کنارم
بودی اما تو نموندی فقط یه عکس تونستم ازت بندازم و در واقع شکار کردم اونم یه عکس
ناراحت وغمگین .
عکسهای پارک چیتگر
تولد روژان جون
عاشق چشماشم
اینم وروجک من.خواهر کوچولوی روژان هم دقیقا مثل توبیحال بود ومریض شده بود
برای همین حتی یه عکسم از راحیل نتونستم بندازم.
تفلدت مبارک خوشگل خانم