گاه شمار زندگی(چهار ماهگی)
١٣/٢/٩١ چهار ماهگی مبارک
قد:٦٣ cm وزن:٦٣٠٠ کیلو گرم دور سر: ٤١ cm
تغذیه : شیر مادر
شبها هنگام خواب: شبها خواب راحتی داشتی و اصلا" اذیت نکردی ولی بخاطر واکسن چهار
ماهگی تب شدید ٣٩ درجه داشتی و مامان تا صبح بالا سرت بیدار بود.
هنگام شیر خوردن: خوش اشتها بودی و خوب می خوردی.ماشااله
کارهایی که انجام می دادی: یه کم می تونستی سرت رو بالا نگه داری و وقتی تو روروئکت
می ذاشتم ذوق زده و متعجب بودی.
مکانهایی که با ما رفتی: بابابزرگ (بابای مامانی ) تو بیمارستان بستری بود و مامانی یه روز
یواشکی تورو زیر چادرش پنهان کرد و به ملاقات بابابزرگ برد.آخه بابابزرگ تورو خیلی دوست
داره و با دیدنت خوشحال شد و با اینکار همه بهمون خندیدند.
صداها و کلماتی که آموختی: همش جیغ جیغ می کردی و مامانی با کمک دستش کلمه بابا
و مامان رو یا داد.اما نمی تونستی اونها رو ادا کنی. فقط صدا شو در می آوردی.
اتفاق هایی که رخ داد: این ماه خیلی برای مامانی عذاب آور بود آخه بابابزرگ قلبش گرفت
و بیهوش شد بعدش هم یک ماهی تو بیمارستان بستری بود. رگهای قلبش گرفتگی دارن و
احتیاج به عمل داره اما چون رگهاش نازک شدن نمیشه عمل کنه.فقط دارو می خوره.
ایشالا حالش بهتر بشه. بیماری بابابزرگ شوکی بود که به زندایی وارد شد و باعث شد
دو قلوهای زندایی (سارا و ثنا جون) یک ماه زودتر( ١٩/٢/٩١ ) به دنیا بیان.
عکسهای ناز محمد رضا
بووووووووووووووووووووووووووووووووووو