سید محمدرضا سید محمدرضا ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

یکی یه دونه پسربابا

گاه شمار زندگی( هشت ماهگی)

1391/9/14 13:17
نویسنده : مامان مریم
885 بازدید
اشتراک گذاری

١٣/٦/٩١                    هشت ماهگی مبارک

قد: 72 cm      وزن:   ٤٥٠/٧ کیلوگرم     

تغذیه : شیر مادر+غذای کمکی    

شبها هنگام خواب: شبها خوب می خوابیدی، اما صبح ها از کله سحر می افتادی به جونم

و نمی ذاشتی بخوابم. گاهی 5 صبح بیدار می شدی و بابایی و نگاه می کردی که داره حاضر

می شه بره سرکار ،گاهی 6 صبح بیدار بودی و با دستات به دهانت میزدی و بابابابا می گفتی

گاهی هم 5.30 صبح که بابایی می رفت می انداختمت کنار خودم ولی تو با دستای کوچولوت

به من می زدی و می خواستی بیدار بمونم و باهات بازی کنم آخه یکی نیست بهت بگه نیم وجبی

 6 صبح وقت بازیه؟خلاصه هر روز داستانی داشتیم با خوابیدنت. الان هم که هشت ماه و 16

روزت شده بخاطر سرماخوردگی که داری نمی خوای بخوابی و از ساعت 7 صبح پاهاتو به

 من میکوبی یا موهامو می کشی و نمی ذاری بخوابم.

هنگام غذا خوردن: غذاتو خوب می خوردی اما شیر زیاد نمی خوردی. گاهی اوقات اگه سیر

می شدی غذا رو تو صورت مامانی فوت می کردی یا قاشق رو ازم می گرفتی و محکم فشار

می دادی. اگه ما می خواستیم غذا بخوریم اینقدر نگا نگا می کردی که من مجبور بودم با این که

 سیر بودی دوباره از غذای خودمون بهت بدم. موقع خوردن غذا هم از خودت صدا تولید

 می کردی و می گفتی نم نم نم یا که غر می زدی .

کلماتی که آموختی : بالاخره بعد از 8 ماه و اندی تلاش کلمه ماما رو روز دوشنبه  20/6/91

ادا کردی و این کارت خیلی منو خوشحال کرد .

امروز ٩/٧/٩١ کلمه نه نه رو ادا کردی و هی تکرار می کنی.

مکانهایی که بردیم:

91/6/13 دوشنبه با دایی حمید و دوقلو هاشون پیش یه دکتر خیلی خوب رفتیم چون از وقتی رفتیم

پیشش اشتهات باز شد و قیافت رو اومد. 

91/6/17  جمعه ساعت 5.30 تو آرایشگاه کوکی تو سرزمین عجایب وقت آرایشگاه داشتی و

بچه خوبی بودی و اصلا گریه نکردی حتی عمو آرایشگر تو صورتت عمدا" آب پاشی کرد و

 تو چشمها تو  نبستی و همچنان نگاه می کردی. قیافت دیدنی بود، فیلمت رو گرفتم می تونی

بزرگ شدی ببینی. عکسهات هم که اینجاست.

اولین باری که به سرزمین عجایب پا گذاشتی همین روز17/6/91 جمعه  بود.

91/6/24  جمعه به ملاقات خاله زهرا رفتیم آخه یه نی نی کوچولو به دنیا آورده بود. 

اسمش رو هم حنانه گذاشتن. خیلی ناز و پر موعه.

91/6/25 شنبه زندایی مهدیه شام دعوتمون کرد و رفتیم خونشون از فرصت استفاده کردیم و

 آتلیه درست کردیم وعکس گرفتیم .

 91/6/26 یکشنبه عروسی دختر عموی بابایی دعوت بودیم که با هم رفتیم.

٧/٧/٩١ خونه دختر عموی مامانی دعوت بودیم  آخه یه نی نی تازه آورده تا با تو بازی

 کنه اسمش امیر صدرا هستش.

کارهایی که انجام میدادی: کم کم داری سعی می کنی سر پا بایستی از لبه تخت می گیری

و بلند میشی گاهی از کنار مبل کمک می گیری . خلاصه چهار دست و پا نرفته می خوای

 بایستی. با دستات لثه هاتو فشار میدی و حرص می خوری ،فکر کنم وقتشه دندون در بیاری.

 آخه این ماه خیلی تب کردی عزیزم. یه سرماخوردگی کوچیک هم گرفتی.روزها که مامانی رو

اذیت می کردی سوار روروئکت می کردم تا کارتون ببینی.

کارتن هایی که تا حالا دیدی ( پلنگ صورتی ، هاچ زنبور عسل ، تو یی تی ، عمو پورنگ ،

رنگین کمان ) عاشق پنگولی و از آهنگ هایی که می خونه لذت می بری . سی دی چرا رو هم

دیدی و همه می گن شبیه چرایی!!!

امروز ٦/٧/٩١ پسرم  یه دفعه  چهار دست و پا رفت و دل ما رو شاد کرد.حالا دیگه از تختش

میگیره و بالا میره و از پرده آویزون میشه. گاهی هم از تخت آویزون می شه.

امروز ٩/٧/٩١ از کنار روروئکت گرفتی و بدون کمک ما سر پا ایستادی وروجک.

امروز ٩/٧/٩١خیلی غر می زنی یه کم تو لثه ات سفید شده و داری کم کم دندون در میاری

تنبل خان زود باش .

آتلیه مامان مریم

 

 هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

  

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

قبل از عمل !!!

هشت ماهگی

این لباس بهم نمی یاد !

هشت ماهگی

بعد از عمل !!! 

هشت ماهگی

فشن بهم می آد ؟؟؟!!!! 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

محمدرضا در سرزمین عجایب !!! 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

مدل جدید خوابیدن !!!

هشت ماهگی

واااای خفه شدم گردنمو ول کن ! 

هشت ماهگی

تو یی تی رو دوست دارم خب 

هشت ماهگی

 

هشت ماهگی

عاشق عمو پورنگم 

هشت ماهگی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

فرشته
30 شهریور 91 10:34
سلام عزیزم مبارکش باشه وای موهای پسملت خیلی بهش میاد خیلی خوشمله این پسمل دوست داشتنی با من تو یه روز به دنیا اومده


ممنونم که به ما هم سرزدید.بازم بیاین خوشحال می شم.
صفورا مامان آوا
1 مهر 91 12:08
ای جاااااااااااااااان خیییییییییییلی شیرینه این گل پسر من عاااااااااشق اون پیرهن مردونه هاش شدم موهای فشنیشم که دیگه نگووووووووو خیلی بهش میاد
مامان فهیمه
1 مهر 91 16:48
سلام مامان مریم من برات کامنت گذاشتم چرا تائید نکردی البته فکر کنم مشکل از لپ تاپ منه همه عکسهاش قشنگه به چه مناسبت قراره بره تو ویترین؟ از روش ببوس امیدوارم وقتی بزرگ شد قدر زحماتت رو بدونه
مامان امير علي
2 مهر 91 23:03
سلام پسر نازي داريد خدا براتون حفظش كنه .به وروجك منم امير علي سر بزنيد . خ.شحالمون ميكنيد


سلام مامانی . مرسی که اومدی.من همیشه به امیر علی جون سر می زنم.ببوسش.
رز دسته گل مامان
3 مهر 91 8:12
ماشاله چه گل پسری وای که موهاش منو کشته تیپشم که نگو از الان دخترا واسش صف کشیدن


ممنون که به ما هم سر زدین.
سینا و خانواده
11 مهر 91 20:59
ایول . ایول ....سید عمو رو ایول
واقعا خسته نباشی بقول سینا . بامزه اس درپناه حق باشید


مرسی سینا جون .زنده باشید ایشالا سایه مامان و بابا بالاسر همتون باشه .بازم بیایید خوشحالمون می کنید.


مامان یکتا
15 مهر 91 13:49
سلام عزیزم خوبی ماشاالله این پسر یکی یک دونه چه قدر ماهه در ضمن فشن هم بهش می ایه قربونش برم


سلام عزیزم
مرسی گلم خودت ماهی که اومدی به وب ما سرزدید. بازم بیاین خوشحال میشیم.راستی تو وبتون از نی نیت عکسی نداشتی دوست داشتم می دیدمش ببوسش .

زینب مامان امیر عباس
15 مهر 91 14:06
سلام ...ماشالله چه پسر ناز نازی و چه مامان هنرمندی...خدا نگهداره براتون گل پسرو ... انشالله دامادش کنی


سلام عزیزم مرسی.خدا به شما هم صبر بده خیلی ناراحت شدم وقتی وبتونو دیدم از ته دل وقت اذان دعاتون کردم ایشالا هر چه زودتر یه نی نی خوشگل خدا بهتون بده خیلی دعاتون می کنم.دیگه بهش فکر نکن چون خودتو آزار می دی هر چه خدا بخواد همون می شه خدا هر کدوم از بنده هاش رو بیشتر دوست داشته باشه بیشتر امتحانش می کنه پس مراقب باش از امتحان خدا سر بلند بیرون بیایی.انشااله اگه از دست ما هم کاری بر میاد در خدمتیم. یا علی

مریم (مامان آندیا)
30 آبان 91 10:55
ای جووووووووونم. چه پسر نازی داری.خدا واست نگهشداره


ممنونم نظر لطفتونه.