جشن تولد یک سالگی و یه عالمه عکس
جشن یک سالگی ٢٨/١٠/٩١ تولدت مبارک
سلام بالاخره بعد از دو هفته تاخیر جشن تولدت رو گرفتم.
تقریبا سه یا چهار روز به جشن تولدت مونده بود که حال بابابزرگ بد شد و پیش دکترش رفت
دکترش گفت که حالش خیلی بده و باید فوری بستری شه آخه رگهای قلبش گرفته .
بابابزرگ هم دوست نداشت بستری شه وکلا از بیمارستان فراریه ،از طرفی هم میدونست تولد
تو وروجکه بهونه اومد و بیمارستان نرفت و گفت شنبه میرم.ما هم که می دونستیم
به خاطر تولد تو داره بهونه میاد از طرفی هم نگران بودیم که خدایی نکرده اتفاقی بیفته جشن رو
کنسل کردیم تا فرداش بره بیمارستان اما نرفت وبازیک روزتاخیر کردوفردا یعنی چهارشنبه اش
با مامان بزرگ به بیمارستان رفت اما دکترش اونجا نبودوترجیح داد شنبه بره تا دکتر خودش
هم باشه. برای همینم به ما زنگ زد و گفت جشن تولد پسرت رو بگیرچون من شنبه میرم
بیمارستان.ما هم برای اینکه بابابزرگ اذیت نشه و پله براش بد بود روز پنجشنبه ٢٨/١٠/٩١
جشن تولدت روتو خونه بابابزرگ (بابای مامانی) گرفتیم.وخیلی هم خوش گذشت آخه همه دور
هم بودیم .اما فردای تولد تویعنی جمعه بابا بزرگ اصلا حال خوشی نداشت و به بیمارستان
رفت وبستری شد الانم تو بیمارستانه و داره یک سری آزمایش انجام میده.هر کی این پست رو
می خونه براش دعا کنه تا زودتر خوب شه.ایشالاه.
اینم یه تولد با تم پو که مامانی براش دو شب، شب زنده داری کرده آخه از دست تو که روزا
نمی تونستم کاری کنم مجبورم می کردی شبها بشینم و کار کنم تا یه تولد به یاد موندنی داشته
باشی.
شما هم دعوتید اینم کارت دعوت.
بفرمائید تو دم در بده !!!
خوش آمدید.
اینم شاه پسر قند عسل
ریسه تولد
بفرمائید کیک هم داریم!!!
ژله رنگین کمون
ژله خرد شیشه
بشقاب کیک
بابابزرگ و 8 تا نوه شیطون
بزار موهاتو بکنم. چغولی منو می کنی هااااااا؟؟؟
ووووووووییییییی منو دیدیییییییید
آهاااا حالا نوبت منه موهای منو می کشی گازت میگیرم.