سید محمدرضا سید محمدرضا ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

یکی یه دونه پسربابا

مراسم نام گذاری

1391/6/27 10:53
نویسنده : مامان مریم
963 بازدید
اشتراک گذاری

روز پنجشنبه ١٥/١٠/٩٠ بود و تو سه روز بود که به دنیا اومده بودی .با بابایی قرار گذاشتیم اونروز یعنی پنجشنبه که روز خوبی هم بود اسمت رو تو گوشت صدا کنیم و این کار رو به بزرگتر خانوادمون آبا (مامان بزرگ مامانی)محول کردیم آخه از سادات بود و اسم تموم بچه های فامیل را هم گذاشته بود.اونروزکلی هم مهمون برای دیدنت اومده بودند.بابابزرگ و دایی امیر ،خاله زهرا و عمو حسین به همراه فاطمه و مهدیه ، خاله وجیهه به همراه عمو مهدی،دایی حمید و زندایی مهدیه. آبا اسمت رو که از قبل مامان و بابا انتخاب کرده بودند تو گوشت خوند و همه صلوات فرستادند و یکی یکی کادوها شونو رو کردند.دایی حمید خیلی باهات بازی کرد و دستهای تورو مثل عروسک تکون می داد و اذیتت میکرد،اونروز کلی از دستش خندیدیم.در مورد اسمت باید بگم شب میلاد پیغمبر این اسم رو مامانی تو خواب برات دیده بود که جدت رسول الله اومده و داره تو گوش تو و خواهرت اسم میگذاره.اسم خواهرتو نپرس چون نمی تونم الان بهت بگم.بعد از اینکه از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم اسمت رو همونی بذارم که تو خواب دیدم.آخه مامانی به خوابهاش خیلی اعتقاد داره و همشون راسته.این بود که اسمت رو محمدرضا جون گذاشتیم.

اینم عکس دایی حمید و زندایی مهدیه

 دایی و زندایی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)