گاه شمار زندگی(نه ماهگی و شادی مامان) اولین دندون
91/7/13 نه ماهگی مبارک
قد : 74 cm وزن : 8200 کیلو گرم
تغذیه : شیر مادر + غذای کمکی
شبها هنگام خواب : خیلی خوش خوابی ، ساعت 12 شب که می شه بیهوش میشی اگر هم ما بیدار
باشیم و وقت نکنم بخوابونمت غر غر می کنی و نق میزنی و می خوای بگی که خوابت می آد
اما امون امون از دست تو که بزرگ شدی و صبحا نمی خوای دیر تر از 7 بیدار شی. خیلی
سحر خیز تشریف داری و همش مامان شلمان رو صبح زود از خواب بیدار می کنی.
هنگام غذا خوردن : این روزا خیلی خوب غذا می خوری ماشالا هر چی می ذارم جلوت
می خوای بخوری .همیشه اول به تو غذا میدم،بعد که غذا تو می خوری میای با حسرت به غذا
خوردن ما نگاه می کنی اینقدر نیگا می کنی و دهنت رو مثل خوردن تکون می دی مجبور می شم
یه کم بهت از غذای خودمون بدم اما ول کن نیستی و میخوای همشو بخوری انگار صد ساله هیچی
نخوردی.
کلماتی که آموختی:نی نی، بیشتر موقعها که نمی تونی حرف بزنی از ته دل جیغ بنفش می زنی.
مکانهایی که بردیمت: پارک ملت، خونه خاله مامانی (مهین) آخه جشن نامزدی پسر خاله محسن
بود.
کارهایی که انجام می دادی : از در و دیوار بالا می رفتی دیگه نمی شد حریفت بشیم .
از روروئکت می گیری و بلند میشی ، از کنار مبل می گیری می خوای ازش بالا بری ، موقع غذا
خوردن انگشت اشارت تو دهنت باید باشه .
شادی مامانی :
هوراااااااااااااااااتنبل خان بعد این همه انتظار 11/7/91 دو تا دندون کوچولو از پایین
درآورد و مامان و خوشحال کرد. حالا دیگه میدونم دیره ولی باید به فکر یه جشن دندونی خوب
باشم.آخه اصلا فکر نمی کردم این ماه در بیاری بیقرار بودی تب هم می کردی اما فکر می کردم
برای سرماخوردگیت باشه. حالا دیگه همه چی می تونی بخوری.اما خوشحالم که دیر دندون
در آوردی آخه میگن هر چی دیرتر دندون در بیاری دیر تر هم خراب میشه. تا الانم راحت بودم
چون قطره آهنتو بدون نگرانی می دادم اما حالا دیگه باید با اینکه تا الان مسواک می زدم اما باید
بیشترنگران سیاه شدن دندونات باشم .
اینم عکسهای نه ماهگیت
تا خواستم عکستو بگیرم خوابت برد منم کم نیاوردم و هی عکس گرفتم. فکر کردی!!!
اینقدر عکس گرفتی نذاشتی بخوابم
چی کاره بشم ؟؟؟
بزار فکر کنم ؟؟؟؟؟؟؟
آهان فهمیدم!!!!!!!!!!
می خوام مهندس شم !!!
نه بابا دکتر بهتره !!!
بزار یه کم دیگه فکر کنم !!!
اصلا بی خیال بابا
اینم عکس دختر خاله حنانه