سید محمدرضا سید محمدرضا ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

یکی یه دونه پسربابا

دل نوشته

1391/6/25 0:28
نویسنده : مامان مریم
700 بازدید
اشتراک گذاری

 

به نام خدایی که عشق فرزند رو تو دل پدر و مادرها انداخت تا هروقت از دستش به تنگ اومدند بخاطر عشقی که به فرزندشون دارن ازش بگذرن و عفوش کنن.

الان که بعد مدتها سری به وبلاگ یکی یه دونم زدم دارم فکر میکنم که چی باید بنویسم که شایسته پسرم باشه که اگه یه روزی بزرگ شد و خواست بخونتش از اینکه خاطرات و تموم لحظاتش رو به ثبت رسوندم ذوق کنه و یاد بچگیش بیفته.شاید تاخیر من هم بیشتر بخاطر همین بودکه چی باید بنویسم و از کجا شروع کنم؟

پسرم امیدوارم چیزهایی که منو بابایی با عشق و علاقه و با کمک هم داریم می نویسیم و بخاطرش تا این لحظه (٢:٣٠ نیمه شب ) بیدار موندیم تو هم با عشق ورق بزنی و بخونی و ازشون لذت ببریی.آخه پسر گلم منو بابایی تورو خیلی دوست داریم و به خاطرت از همین حالا که نه از همون موقعی که اصلا" وجود نداشتی برنامه ریزی کردیم تا توازتموم لحظات زندگیت لذت ببری و خدارو شاکر باشی .فقط یادت نره خدارو شاکر باش چراکه ما توزندگی اگه شاکر نبودیم الان گلی چون تورو نداشتیم.نه تو بلکه تموم هستی و تموم زندگیمون روازخدایی داریم که هیچ وقت تنهامون نگذاشته وازش ممنونیم.یکی یه دونه ما اگه منو بابایی تا الان بیداریم حتما" انگیزه ای برای این کار داریم و اون خوشبختی پسر کوچولوی ماست.اون عشقی که در دل ما نهفته این انگیزه رو برای ما بوجود آورد. شاید ازخودت بپرسی مگه آدم با داشتن وبلاگ و گذاشتن مطلب تو اون خوشبخت می شه؟ اما من تو جوابش می گم وقتی آدم از ابتدای خلقتش یعنی از موقعی که بدونه چطور متولد شده و چه راههایی را رفته و چه موانعی رو تو زندگیش پشت سر گذاشته تا به اینجایی که هست برسه احساس خوشبختی می کنه و انگیزه ای برای ادامه زندگی پیدامیکنه.مثالی برات می زنم تا تو احساس خوشبختی کنی و پیش خودت بگی من خوشبخت ترینم. گلگم ! فکرشو بکن از بین میلیونها سلول تو تنها سلولی بودی که از سوی خداوند انتخاب شدی و به دنیا دعوت شدی یا به قول خودمون تو قرعه کشی خدا تو برنده شدی و قرعه به نامت افتاد.قشنگه نه؟ و این برای تو احساس خوشبختی نمیاره؟مثال دیگه ای رو میزنم تا بیشتر احساس خوشبختی کنی. تو کسی بودی که وقتی دعوت خدارو قبول کردی و به این کره خاکی پا گذاشتی بند ناف سه بار دور گردنت پیچ خورده بود و تو هنوز نفس میکشیدی واین اراده خدای مهربون بود که تو زنده موندی چون دوستت داشت و می خواست که تو زنده به این دنیا قدم بذاری.حالا دیگه نه تو بلکه منو بابایی هم احساس خوشبختی می کنیم که خدا یه بار دیگه تورو به ما هدیه داد.حالا ازت می پرسم آیا این احساس خوشبختی نمیاره که وقتی بدونی خدا چقدر دوستت داشته که از همون ابتدای خلقت هوا تو داره و مراقبته؟پس خدا روشاکر باش تا به اون چیزی که می خوای برسی.

امام صادق (ع): خداوند بنده اش را به دلیل شدت محبتی که به فرزندش دارد مورد رحمت قرار می دهد.

خدایا!

هرگاه که تو را خواندم ،پاسخم گفتی ،هرچه از تو خواستم،عنایت فرمودی ، هرگاه

اطاعتت کردم  قدردانی و تشکر کردی و هر زمان که شکرت را به جا آوردم بر نعمتهایم

افزودی ، و اینها همه چیست؟ جز نعمت تمام و کمال و احسان بی پایان تو !؟

« خدایا به من قدرت آن را عطا کن که بتوانم بدان اندازه که او را دوست می دارم نیاز

دوست داشتنش را در خود خاموش سازم...»     دکتر علی شریعتی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

طاهره مامان امیرعلی
19 شهریور 91 0:07
سلام.وبلاگتون مثل همیشه زیبا و قشنگه،تبریک میگم بهتون.امیرعلیه من تو جشنواره ی آتلیه سها شرکت کرده و به رای شما شدیدا احتیج داره.اگه به وبلاگش سر بزنین یه پست گذاشتم که آدرس جشنواره است اگر روش کلیک کنین مستقیم به سایت جشنواره میره.اسم پسملیه من امیرعلی مرادیان هست.بهش رای بدین و مارو خوشحال کنین.امیدوارم بتونم لطفتونو جبران کنم.