سید محمدرضا سید محمدرضا ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

یکی یه دونه پسربابا

گاه شمار زندگی و هفده ماهگی

1392/3/20 13:13
نویسنده : مامان مریم
1,036 بازدید
اشتراک گذاری

١٣/٣/٩٢                               هفده ماهگیت مبارک

 سلام پسملم.

خیلی وقت بود می خواستم بیام وبت رو آپ کنم فرصت نمیکردم.آخه این چند روز تعطیلی

اجازه نمیداد که بیام.

پسر گلم یک ماه هم گذشت و تو زود بزرگ شدی و من همچنان نگران ازاینکه فرصت داره

تموم میشه و نتونستم اونطوری که باید از کودکیت لذت ببرم و این رو میدونم که با یک چشم

به هم زدن تو برای خودت مردی میشی و من پیر میشم.ای کاش میشد زمان رو هر وقت

دوست داشتیم مثل دفتر خاطرات به عقب برگردونیم و ورق بزنیم و تماشا کنیم.

تو این ماه تقریبا سعی کردیم تمام روزهاش بهت خوش بگذره و هر بار به بهانه ای از خونه

بیرون میرفتیم. تا بیشتر بازی کنی و لذت ببری.

اگه بخوام خلاصه اتفاقات و گردش های این ماه رو بگم باید اول از برنده شدنت تو آتلیه بگم.

و اینکه تو این ماه تو نفر دهم شدی و جایزت که شاسی ٥٠ در ٧٠ بود رو هم گرفتی.

تو این ماه تو پنج تا مروارید خوشگل در آوردی.روز مادر و روز پدر در کنار تو خیلی زیبا بود.

مکان هایی که رفتی :

به جشن تولد سارا و ثنا دعوت شدی.

پارک جمشیدیه- دریاچه چیتگر-پارک چیتگر-آبنیک-به اتفاق دوست خوبت طاها کوشولو به

باغ پرندگان رفتی-پارک لویزان و پارک پلیس هم با طاها کوشولو رفتی-سد لتیان و پارک تلو

هم رفتی-اندازه موهای سرت پارک نزدیک خونه هم رفتی-از همه مهمتر آرایشگاه بردمت.

هنگام غذاخوردن :

همیشه مامان رو عذاب میدی این دفعه که دکتر برده بودمت خیلی خوشحال بودم

که دیگه خوب غذا می خوری و واقعا هم داشتی خوب پیش میرفتی ولی یههههههههو دندونات

بهونه ای شد برای غذانخوردنت.و این دفعه هم به این بهونه مامان رو اذیت کردی.وقتش شده

دوباره بریم دکتر برای چکاپ تا دوباره مولتی ویتامین تجویز کنه .

شبها هنگام خواب :

شبها خیلی خوب میخوابی تا صبح دیگه خوابی گاهی برای شیر بیدار میشی ولی زود خوابت میبره.

اما دو هفته پیش بدنت حساسیت گرفته بود و خارش شدید داشتی برای همینم شبها چند بار با گریه

بیدار میشدی.یه شب هم بدون گریه بیدار شدی تا مامان رو از پشت بترسونی یه شب که داشتم وبت

رو آپ میکردم عکست رو صفحه بود و تواز پشت سرم ظاهر شدی و چون عکس خودت رودیدی

ذوق کردی و با صدای بلند گفتی عهههههههههههههه منم مثل بمب از جام پریدم و وحشت زده

قربون صدقت رفتم که تو اینجا چیکار میکنی وروجک الهی فدات شم.واقعا ترسیدم فکرشو بکن

تنهایی تو اتاق نشستم و هیچ صدایی نمیاد اونوقت تو بیایی و با صدای بلند بگی عههههههههه.

کارهایی که انجام میدادی :

از در و دیوار بالا میری. اینکه میگن از دیوار راست بالا میره برای من ثابت شد چون واقعا

میری یه روز اومدم دیدم درب یخچال رو گرفتی داری میری بالا.یه روز دیگه مبل رو گرفتی

و میرفتی بالا.روزهای بعد هم چند بار از روی میز نهار خوری آوردمت پایین-روی صندلی

غذات که کار همیشگی ات شده-از لای میله های تختت با مهارت تمام مثل موش میری توش-

بعدشم که رفتی تو تختت میری و روی قسمت جلوی تختت میشینی و تلاش میکنی و پایین میایی

با اینکه قدت نمیرسه اما خوب پایین اومدی چند بار رفتی بین مبل ها گیر کردی اما هر بار که

میاوردمت بیرون بازم میرفتی و پشت مبلها قایم میشدی- یه بار صدات نمیومد هر چی صدات

کردم جواب ندادی تا اینکه دیدم رومیزنهارخوری نشستی و خودتو به گلهای میز چسبوندی

تا دیده نشی.قهقهه

وقتی بهت میگیم بوس بفرست محکم دستت رو به دهانت میبری و بوس میفرستی.ماچ

بازیهایی که یاد گرفتی :

از دالی بازی خیلی خوشت میاد دست هات رو جلوی چشمات میگیری و با من دالی میکنی.

یا میری پشت مبل و دالی میکنی-عاشق جوجو هستی مامان بزرگ اینا پرنده زیاد دارن

مرغ مینا -مرغ عشق -فنچ-بلدرچین-سره-خیلی دوست داری باهاشون بازی کنی.هر بار هم

پارک میرفتیم جوجو یا هواپیما نشون میدادی.عاشق کلاغ پر هستی البته یک ماه پیش یاد

گرفته بودی و گاهی با هم این بازی رو انجام میدیم.گل یا پوچ هم بازی میکنی و همیشه هم

درست تشخیص میدی گل کدومه. نون بیار کباب ببر هم با هم بازی میکنیم.

عاشق سرسره بازی هستی و تو پارک خودت از پله ها بالا میری .دیگه یاد گرفتی از پله

بالا بری-از تاب بازی خوشت نمیاد-ماشین بازی رو دوست داری و میگی قاقا.

چیزی که خییییییییییییییلی خوشحالت میکنه و همش اون بازی رو دوست داری آب بازیه 

گاهی تو استخرت میذارمت و با آب بازی میکنی و خیلی کیف میکنی.

دائره المعارف محمدرضا :

به به -جوجو -ددی- بابا -ماما-دد-می می -امی -مه مه یعنی مریم قهقهه بع یعنی بعله -

تع یعنی چشم -با یعنی چای-آب به - نو یعنی نون - نی نی-وقتی پوشکت رو عوض میکنم

و بوی بد میاد میگی اه اه یعنی گلاب به روتون پی پی-ق ق همون قان قان -بع یعنی پر وقتی

کلاغ پر بازی میکنی میگی.

قبلنا مامان میگفتی اما الان به من میگی بابا قهقهه به بابایی میگی امی یعنی امیر-قهقهه 

گاهی هم به بابایی میگی ددی -

گاهی آبروم رو تو خیابون میبری و با صدای بلند میگی می میییییییییییییی .خجالت

 

 سه شنبه ١٤/٣/٩٢ با بابا بزرگ اینا وعمو حسین و عمو ماشالا

رفتیم سد لتیان اما چون جای خوبی برای بازی شما 

نبود از همونجا رفتیم آبنیک

منو بابا

منو بابا

سد لتیان

سد لتیان

از سد به آبنیک تغییر مکان دادیم.

منو بابا

من

من

منو بابا

بابایی تند تر برو خیلی کیف میده.

منو بابا

منو بابا

من

من

من

من

آب رودخانه

کباب

سوژه عکاسی برای مامان

 پروانه

 سوژه مامان

پنجشنبه ١٦/٣/٩٢ با دوستت طاها و مامان و باباش

رفتیم پارک پلیس

من

من و طاها

منو طاها

بازی

بازی

زمین بازی رو از دور میدی خیلی

دلت می خواست اونجا بودی اما...

منو طاها

اما وقتی رفتیم تو زمین یهوووووووووو

از ترس به من چسبیدی و ولم نمیکردی

و هی گریه میکردی و فقط سرسره معمولی بازی کردی

من

جمعه 17/3/92 استخرت رو آب کردم

و تو هم ذوق زده اومدی و آب بازی کردی

آب بازی

من

آب بازی

آب بازی

آب بازی

آب بازی

آب بازی

آب بازی

قربونت برم که موش شدی

آب بازی

آب بازی

آب بازی

فداشششششششششششش

موشششششش

همون روز جمعه با مامان بزرگ و بابابزرگ رفتیم

پارک چیتگر

من

من

من

من

بهت گفتم شکمت کو داری نشون میدی

من

من

پسندها (2)

نظرات (21)

هیراد و عمه لیلاش
14 خرداد 92 14:06
سید کوچولوی خاله هفده ماهگیت مبارک
راستی دعوت شدید یه بازی ، بیایید پیشمون


مرسییییییییییی میام چشم. حتما
آرشیدا خانم
15 خرداد 92 0:27
17 ماهگیام مبالک


مرسیییییییی
امیر مهدی و عمی
15 خرداد 92 12:56
سلام نازنینم مبارکه


سلام مرسی.ممنونم
مامان ایمان
15 خرداد 92 19:57
عزیزمممممم من شماروبه مسابقه وبلاگی دعوت کردم به وبلاگم سر بزن منتظرممممممممممم


چشم حتما میام.
مامان آروین
16 خرداد 92 17:52
120 ساله شی پسر خوشگل و نازم
الهی همیشه سالم و خندون باشی و بهترینها برات اتفاق بیفته .


مرسی خاله عزیز ممنونم.
خاله الهام
16 خرداد 92 19:32

17 ماهگي گل پسرمون مبارك باشه



مرسییییییییییییی گلمممممممممممم
هیراد و عمه لیلاش
17 خرداد 92 12:26
عید مبعث بر شما مبارک
براتون یه دنیا سلامتی و خوشی آرزومندیم


مرسی عزییییییییزم منم براتون آرزو میکنم همیشه شاد باشید و سلامت.
zohre,mamane kiyan
19 خرداد 92 11:15
پسر خوشتیپ و نازم 17 ماهگیت مبارک خاله جون


مرسی خاله جون.ممنونم
الی
19 خرداد 92 14:32
پر از لباس بچگونه با قیمتی مناسب
متین من
20 خرداد 92 2:18
17 ماهگردت مبارک خاله جون


مرسی ممنونم.
مامان ایدین
20 خرداد 92 2:19
مبارک باشه گلم


مرسی خاله شکلاتم رو ببوس.
نرگس مامان باران قلنبه
20 خرداد 92 9:56
17ماهگیت مبارک خوشتیپ خاله
عکسها هم خیلی قشنگ بودن
فقط پنچ شنبه 16 خرداد بودا



ممنون خاله. لطف دارید.عه وا راست میگیدا.الان درست کردم.
خاله الهام
20 خرداد 92 10:50
به به مامان خانم هميشه به گردش تر
چقدر ميرين اين ور اونور
بابا دلمون تنگ ميشه براي وروجكمون
عزيز ميدونستم براي مسابقه دعوت شدي
براي همين خواستم دوستان ديگه رو بدعوتم


مرسی .خب شما هم بیایید با هم بریم خوشحال میشییم.
ممنون لطف داری از طرف سه نفر دعوت شدم.اصلا نگران نباش.کار خوبی کردی.
خاله الهام
20 خرداد 92 10:52
راستي مامان خانم يادم رفت بگم حالا من يه خسته تو جمله سازي
يادم رفت شما كه اصلا نساختي


حالا برو ببین جمله رو حالشو ببر.
مامان امیـــــرعلی (پســـرکــــــ شیطـــون)
21 خرداد 92 1:47
عزیزدل خاله آخه شما وروجکـــــ ها چـــرا اینقدر مامان ها رو اذیت میکنید..
ایشالا همیشه لبهاتون خندون باشه عزیز دلم ...
راستی مریم جون یادم همیشه از اینکه گل پســــریتـــــ وزن نمیگیــــــره شکایت میکردی ...
حالا چی وزنش خوب شد ؟؟؟
الان چند کیلو ه ؟؟؟
ی نی نی نرمال تو 15 ماهگی باید چند کیلو باشه ؟؟؟
آخه دکتر به امیرعلی گفته وزنش کمه ...
ببخشیــــدا اینهمه سوال کردم ...
ببوس عشق خاله رو ...
عکس هاش بی نظیـــــــــره


سلام عزیزم.تازگیا وزن نکردم اما فکر کنم بهتر شده از قیافش معلومه. باید این روزا دوباره ببرمش دکتر خودش تا چکاپ شه وزنشو نمیدونم.بچه 15 ماهه رو هم نمیدونم خواستی برات میپرسم.خواهش میکنم عزیزم اختیار داری.ممنون لطف داری.
نازنین موسوی
22 خرداد 92 14:51
مرسی.وبلاگ پسر کوچولوی شماهم خیلی قشنگه.خوشحالم که شماهم اردیبهشتی هستین.ممنونم که به ما سر زدین.منم با افتخار لینکتون کردم.
مامان کوروش
24 خرداد 92 14:06
آفرین به کوچولوی عزیز
تو هفده ماهگی چقدر چیزهای جدید یادگرفته



مرسی عزیزم لطف داری.
متین من
25 خرداد 92 16:58
17 ماهگردت میبارک
وای عکسهات عالی شدن ادم دوست داره بخورتت
هر روز بامزه تر وشیرینتر میشی بخدا کلی می بوسمت



مرسی خاله.لطف داری.
مامان آروین
27 خرداد 92 22:59
بازم اومدم عکسهای پسر خوشگل و ناز و خوش تیپمو دیدم دلم نیومد برات نظر نذارم و ماچت نکنم کپلی من . یه عالمه بووووووووووووس
مامان مریم جون میشه ازتون خواهش کنم یه مقدار سایز فونتتونو افزایش بدید یه مقدار خوندن برام سخته . البته اگه ممکنه ممنووووووووووون دوست عزیزم


مرسی خاله جون.از اینکه وقت میذارید و مطالب رو میخونید و کامنت میذارید خیلی سپاس گذارم.چشم حتما سعی میکنم سایزم رو بیشتر کنم.خواهش میکنم عزیزم.
سارا مامانی شیدا
3 تیر 92 10:20
17 ماهگی مبارک عزیزم
مریم جونم خوش به حالتون که اینقدر گردش میرید امیدوارم همیشه خوش باشید
عکسای این گل پسر خیلی قشنگه براش اسپند دود کن


مرسی عزیزم قربونت برم. لطف داری.چشم حتما.
صفورا مامان آوا
5 تیر 92 18:08
وای وای عزیییییزم دلم غش رفت چققققدر بزرگ و شیرین شدی تو با اون تیپتم که دل همه رو میبری خاله فدااااای اون گرم کن ورزشیات


سلام مامانی خوبی؟ ممنون از این همه لطفت عزیزم.آوا جون رو ببوس